یک بار دگر شب شد و من بى خبر از تو
آواره ى پس کوچه ى شعرى دگر از تو
دیوانه شدى یک شب و رفتى به سلامت
من منتظرت ماندم و دیوانه تر از تو
مستأجر گوشم شده آهنگ صدایت
تا صبح شده ناله ى مرغ سحر از تو
یک شب به سرم زد گذر از کوچه ى لیلى
یک عمر سرى بسته و داغ حذر از تو
حوّا شدى و سیب به چشمان تو افتاد
یک عمر زمینى شده حالا بشر از تو
من یوسفم و داشتنت جرم و گناهیست
بر دوشم و هرچند ندیدم اثر از تو
مادر که خمیدو پسرى سرو سهى ساخت
مى دید که عشق از من و امّا تبر از تو
#محمد_ابراهیم_پور